پرنسس دایانا اغلب برای گرفتن استراحت از کارهای روزمره خود به یک ایستگاه لذت بدوی می رود. این خانم با همراهی محافظ وفادار تارا که نه تنها با وفاداری به خانم خدمت می کند ، به مکانی عجیب و غریب پرواز می کند بلکه با تمام وجود او را دوست دارد. در فضای دورافتاده فضا ، جایی که سفرهای آرامش بخش توسط نمایندگان همه اشکال زندگی انجام می شود ، هرگونه خیال پردازی جنسی تحقق می یابد. در میان دلخوشی های شیرین مشتری ، رزمنده درخشان آریا ، دشمن دیرینه دایانا ، وارد کشتی می شود. این شورشی منتظر لحظه مناسب حمله بود اما به دلیل رعد و برق و شهاب سنگ ، او نتوانست مأموریت کامل برای از عكس كير كون بین بردن او را انجام دهد. فراریان با کمک یک شاتل بین قلیایی که آنها را به یک سیاره آبی بنام زمین آورده بودند گریختند. در آنجا بود که بیگانگان سرسخت ابتدا نرها را ملاقات کردند ...