بله ، او واقعاً نمی خواست این موی سرخ را کثیف کند! این همه جادو شد! او از خلق و خوی بسیار بدی روبرو بود و از دوست دخترش که فقط دوست خوب او را درک می کرد به دلیل مشکلاتش با جنس مخالف شکایت داشت. اینکه دوست دختر آخرش فاحشه واقعی بود و با ناپدری خود می خوابید. این روباه کوچک بود که شروع به آسایش این بازنده کرد و به نوعی برایش پیش آمد که لبهایش ناگهان روی خروس ضخیم او رقصید و دستش شروع به ماساژ سوراخ مقعدش کرد! در آن زمان ، همه در غبار بود ، اما آنقدر زیبا و راحت بود که چندین بار انتهای خود را خورد ، و او آن را نه تنها به کیرو کس خفن الاغ او فشار داد ، بلکه از یک واژن راحت برای هدف در نظر گرفته شده استفاده می کرد ، و سپس در دهان او به پایان می رسید!