امروز آنها یک بازی هیجان انگیز بسیار هیجان انگیز را آغاز کردند. در ابتدا ، طبق سناریوی آنها ، رئیس او بود که بی رحمانه در جستجوی زیردستان خود بود و او را وادار به تحقق تمام کارش کرد اما بعد از آنکه هر دو به شدت برانگیخته شدند ، نقش ها به تدریج تغییر کردند و مادربزرگ جذاب در عینک شد. مطیع استاد خود در همه چیز ، او ابزار بلند خود را به دهان قاب دار خود فشار داد ، و آن را به گردن خود گرفت و به سمت توپ ها گرفت. جوجه تقریباً به اندازه خود خفه شده بود ، اما وقتی گوشت را با زبانی بازیگوش احساس هیجان کرد ، شروع به مکیدن با همان ریتم عجیب و غریب کرد که همچنان او را با دهانی ملایم لعنتی می کند. هوسي به طرز باورنكردني روان بود ، در حالي كه آن را با اشتياق به خرج مي داد ، سر بزرگ خود را در مقابل گونه هاي نرم آرام گرفت و روي هر چيزي فرود آمد ، تنها احساس كرد كه آن پيچ غول هاي غول پيكر را درون او احساس مي كند. سپس با پوشیدن یک خرچنگ شهوت کیرتو کس متحرک انگیز ، او به الاغ خوشمزه خود فرو رفت و به راحتی مقاومت حلقه محکم شاخ لرزان را فائق آورد و به سختی و با شور و شوق ، گل میخ را داخل سوراخ شکلات مهمان نواز کرد ، زیرا روی موجهای بزرگ و ارگاسم بی حد و حصر شناور شد. نوار ضخیم از تقدیر معطر در پشتش ، قدردانی او از این فاک باورنکردنی بود.