او دیر از کار به خانه برگشت ، کاملاً خسته و حتی گفت که او نیاز دارد برخی از کارهایی را که زودتر شروع شده بود به پایان برساند. او به سرعت شام را به او خدمت کرد و هرچه او غذا خورد ، آنقدر برای معشوقش متاسف شد ، که برای او خیلی تلاش می کرد که می خواست به او کمک کند تا آرامش کند. کوتی از پشت به او نزدیک شد انجمن کیر و کوس ، تمام بدنش را فشرد ، او را به آرامی در آغوش گرفت و گردنش را بوسید. دستهای نازک نازک او در پروازش به زمین نشست ، و طبیعتاً دانش آموز غذاها را کاملاً فراموش کرد و با مراجعه به او ، با بوسه ای گرم جواب او را داد. جوجه ، که با اشتیاق باورنکردنی سوزانده شده بود ، روی زانوها پایین آمد و به طرز ماهرانه ابزار قدرتمند خود را از اسارت شلوار خود رها کرد و شروع به مکیدن آن داغ کرد. کودک سعی کرد تمام عشق و ارادت خود را به مرد خود وارد این دمنده زرق و برق دار کند ، خودش را عذاب داد و احساس کرد آلت تناسلی روغنی خودش را به زبان بازیگوش احساس می کند. و بعد ، هنگامی که تمام لباسهایش پایین آمده بود ، شلخته بر روی زانوها پایین آمد و با پرتاب بیدمشک فعلی او به سنگ سخت خود ، شروع به جیغ زدن در مورد او کرد و از لذت وصف ناپذیری برخوردار شد. مرد لعنتی لعنتی ، سعی کرد تا جایی که ممکن است به عمق برسد ، سر خود را به توپ پرتاب کند ، فاحشه با صدای بلند ناله می کند و مشتاقانه از او التماس می کند که تا حد ممکن ادامه یابد.