در هر موقعیتی - نکته اصلی این است که تسلیم نشوید و تسلیم نشوید: همیشه می توانید راهی برای یافتن پیدا کنید. بنابراین به این پسر کوچک که اوقات مالی سختی را سپری کرده بود ، از دوست خوب خوب او و اینترنت توانا کمک گرفت. او پیشنهاد کرد که آب نبات با خوابیدن با یکی از قلم هایش که همیشه پول زیادی داشت ، مبلغ مناسبی کسب کند. کمی فکر کرد و فکر کرد که او را رها نخواهد کرد ، قبول کرد پاهای خود را پهن کند. در زمان توافق شده ، میهمانی با کیف پول محکم در محل حضور داشت و از وضعیت ناخوشایند دختر غافل شد ، وی تصمیمی مصمم برای کمک به او گرفت. برای شروع ، او به او کمک کرد تا تی شرت خود را برداشته و چون او دامن های جذاب را تحسین و نوازش می کرد ، سینه بند سفید برفی خود را که با آب نبات به پای او افتاد ، باز کرد. به زودی مزاحم جوجه نشد ، او به سادگی ، با روشی شغلی ، ابزار نسبتاً بزرگ خود را درون دهان جذاب خود وارد کرد و کودک شروع به صیقل دادن آن با لبهای حسی خود کرد. بچه قوی بود ، بنابراین عوضی مجبور بود روی یک چوب ضخیم و با زبان چابک کار کند. با برخورداری از یک ضربه بزرگ ، آن دختر دختر را روی خود نشست و یکدست وارد گربه صورتی فعلی خود شد ، که به طرز آشکار فاحش فریاد زننده را لعنتی می کند و چشم به عکس جر خوردن کس صاحب این گنج می زند. سپس ، بگذارید بانوی زیبا بار دیگر پایان طولانی خود را بخورد ، او پاهای بلند دختر داغ را روی شانه های خود انداخت ، کاملاً لعنتی او ، کودک را که از بسیاری ارگاسم هایش دیوانه شده بود ، به ناخودآگاه آورد ، اما صورتحساب را سخاوتمندانه پرداخت کرد.