نستیا در یک مدرسه موسیقی مشغول به تحصیل است ، او در حال گذراندن امتحانات نهایی خود است عکسهای کیر توکون و انگشتان دست خود را به دلیل تشدید بهاری ، پرهیز از فشار ، کلید زدن بر روی کلیدها قرار نمی دهند ، و به فکر پسرانی هستند که هیچ وقت ندارند. برادر وووا خواهرش را از نزدیک تماشا می کند ، به پیانو نگاه می کند ، با محبت به آهنگ ها گوش می دهد ، دروغ نامناسبی را در آثار بیکران موسیقی کلاسیک می شنود. نستیا نزدیک می شود ، و با سؤالاتی درباره انگیزه های پیچیده که مانع تمرکز او در یک درس عملی می شود ، او را آزار می دهد. این خانم خوش تیپ قهوه ای با مهربانی به مرد جوان پاسخ می دهد و پشت یک ساز موسیقی از تنش خشنود در ناحیه تحتانی شکمش خنجر می زند ، جایی که با نشت بی اندازه روان کننده ، انقلاب هورمونی آغاز شد. دختر خم شده به کمان ، با افتخار با فشار دادن مشاعره بر روی کلیدها ، متوجه یک نوک پستان بیرون زده از طریق تی شرت وووا شد و می خواست ثروت دختر را لمس کند ، که او فقط هنگام پورنو می دید وقتی که مخفیانه برای رفع تنش استفاده می کرد. دستان سرد سینه های گرم او را لمس می کنند ، نوک پستان ها محکم تر می شوند ، تپه ها وزن بیشتری به خود می گیرند ، و خواهرش نستیا شروع به بازی کردن آهنگ های بسیار ساده می کند تا سعادت را که روی سر کوچک سرسبز او افتاده است تحقق بخشد. "محارم خواهد بود!" - پیانویست آناستازیا در یک دقیقه می گوید و سرطان را در مقابل برادرش وووا گسترش می دهد ...