لازم بود که Kurt ، یک فروشنده خیابانی ، در آستانه تعطیلات بزرگ تعطیل شود ، وقتی همه مردها جلوی تلویزیون در حال دست با آبجو در عکس کیر در کس وکون دستان خود دراز کشیده بودند. تنها شخصی که اقدام به ساختن شرکت اکسنتریک کرد ، مأمور پلیس به نام "فلونیا" بود ، او یک ساعت جشن جشن را در نقشه گرفت و اکنون این زن لعنتی نتوانسته است. پس از گذشت ده ساعت در سلول انفرادی ، عوضی تصمیم گرفت سارق اسیر شده را برای معاینه کامل بدن از جمله معاینه مقعدی از روده با انگشتان خود ترتیب دهد. پس از تحقیر ، Kurt باید بی سر و صدا منتظر وکیل خود بماند ، اما پلیس شر تصمیم گرفت آن مرد را از بین ببرد ، طناب ها را ببندد و مانند یک پسر شیطانی به عنوان یک هشدار در هم بشکند. زن کنترل خود را از دست داد ، شروع به ترك جیغ زندانی كرد ، سپس مجبور به لیسیدن كفش ها شد ، او را مجبور كرد از طریق جوراب شلواری انگشتان خود را بكشد ، ماشه را به سمت مجرم محكوم سوق داد و سپس آن را بی رحمانه كاهش داد. فلونیا این مرد را به سرطان میخ بست ، او را در قسمت عقب تکان داد و سپس بازرگان ناتوان یک بید لاستیکی را بر روی صورت خود گذاشت و او را به صورت متناوب ابتدا با او و سپس با یک عضو عادی لعنتی.