خواهر بزرگتر لکسی اوونز به برادر کارل رفت تا در مورد شکست ویرانگر پسری که در آخرین مسابقه بوکس خود مقابل دروازه بان ناشناخته متحمل شد ، صحبت کند. این ورزشکار جوان با عصبانیت خود را قفل کرد و دستکش بوکس را بازرسی کرد ، به مهمان ناخوانده تسلیم شد و فقط او را عصبانیت کرد و به دلیل وجود تستوسترون بیش از حد در خون او را کنترل نکرد. این دختر فکر نمی کرد که برادرش تبدیل به یک منحرف غیرقابل انکار شود ، کسی که راحت تر جفت گیری برای محارم را پیدا کند ، و علاوه بر این ، احمق نمی فهمید که مرد جوان می تواند با تمایل او را به زور بگیرد و او را وادار به انجام نبردهای مبتذل کند. این بوکسور از ناحیه سمت چپ به ناحیه گوش خود ضربه ای ناخوش نیاندازد ، او فقط گلگیر خود را به الاغ خود انداخت ، روی تکیه گاه مبل تکیه داد و شروع به کشیدن لباس پیاده روی خود از روی عیار کرد. لکسی اوونز در بالای گلوی خود فریاد زد ، سعی کرد ذهن هوشیار خود را به سمت سر شکسته اش برگرداند ، اما این نتیجه حاصل نمی شود! ابتدا این ورزشکار با ضربات خشن روی سینه ، پنجه خود را خسته کرد ، هیجان بوسه را در نقاط ممنوعه اما بسیار حساس گرفت ، بخش جنسی را به صورت باز باز کرد ، که داخل آن وارد شد که گویا در حال تلاش کیرکوس خارجی برای ضربه زدن به رحم با سر آلت تناسلی خود است.