مأمور پلیس اسپانیایی اسپانیا ، للا استار قرقره ها را به سمت خانه منتقل کرد ، جایی که به گفته همسایگان ، آنها دچار دل شکسته شده بودند. این دادخواست توسط یک متولی متقاضی نظم عمومی و صلح تشکیل شده است ، اما بدون نقض حقوق مالکیت. یک چیز کوچک داغ با لباس ، کمی با فراموشی مواجه می شود که با یک مرد سیاهپوست عظیم که مزرعه او را خیلی دور شلوار خود را منفجر کرده است ، فراموش کرد. کوپ به عمارت حمله کرد ، یک غول جنسی را روبروی دیوار نصب کرد و بدون اجازه جستجو کرد. اسنوپ سعی کرد حداقل چیزی که قابل توجه است را بهم بزند ، اما بدون اثبات او تا زمان برکناری با حکم رسمی تهدید شد. مأمور با درک اینکه بوی سرخ شده دارد ، شروع به گالری کس وکیر آزار و اذیت مظنون آزاد کرد. پلیس دست خود را روی خروس سیاه خود گذاشت و دستگاه را با چوبی که روی کمربندش آویزان بود مقایسه کرد. همه چیز به اندازه یک خفاش در روح للا استار چرخانده شد ، چنانکه چنین رولتی چرخانده شده بود که بدون ناله گرفتن گربه نمی گیرید. این قانونگذار مشتاق مطالعه سوء تفاهم درونی مرد سالم ماهیچه ای بود که هنگام فرود آمدن با خوشحالی تماشا می کرد. یک شهروند که حق و حقوق خود را نمی دانست ، با افتخار دیک خود را بیرون می آورد در حالی که لب های شاداب یک افسر پلیس در حال سوختن ، معصومانه لاله اش را جلا می داد. این مرد بزرگ شروع به لعنتی پلیس کرد ، و بدون فریاد بلند ، به همین دلیل گشت پلیس دیگری مطمئناً وی را ملاقات خواهد کرد.