بیداری شیرین عکسکیر تو کس

Views: 1561
او هرگز انتظار نداشت که او را در اتاق خواب خود ببیند. او به طور کلی او را دوست نداشت ، اما از آنجا که او بهترین دوست پسر او بود ، همیشه سعی می کرد با او شیرین رفتار کند. این بار ، همه: او ، دختر ، و این دوست پسر او ، بعد از نیمه شب در کنار او ماند و یک شب در اتاق بعدی ماند. صبح با کمی نور ، دختر برای کار پرواز کرد و او هنوز خواب بود. او از احساس عجیب سعادتمندانه زبان مهربان و چابک کسی در بیدمشک صورتی خود بیدار شد. این احساس چنان غیرقابل توصیف بود که وقتی چشمان زیبای خود را باز کرد ، همچنان فکر می کرد که این همه یک رویا است. اما او همان مرد را دید ، دوست خود را لمس کنید. او لرزید و به آرامی لیکر سیری ناپذیر ، سیری ناپذیر را لیسید و لیس زد و لذت نامرتبی را فراهم کرد. او از چنین چرخشی از امور حیرت زده عکسکیر تو کس بود ، اما از طرف دیگر متوجه شد که دوست دخترش چقدر خوشحال است و تصمیم گرفت خودش را کاملاً مطیع خواسته خود کند و برای اینکه بی ادب به نظر نرسد تصمیم گرفت با یک ضربه از پستانک نیز تشکر کند. کوک نفسانی با لذت بی حد و حصر در شافت بلند او می پیچید و زن جذاب با جادوی ضربه ای باورنکردنی ادامه داشت. این پاسخ شایسته ای برای بیداری شیرین بود. و هنگامی که هر دو حداکثر آنچه را که دهان شهوت انگیزشان قادر به انجام آن بود ، دادند ، در یک دیک داغ همه جانبه ادغام شدند.