طراحان کفش ماریکا هاز و لیلا بلک این سفارش را از چنین مشتری محترمی دریافت کردند که تصمیم گرفتند این سفارش را با دست خود به آپارتمان های ثروتمند تحویل دهند. مرد جوانی با خصوصیات اسلاو ، دختران را در قلعهای واقع در مرکز پایتخت یک کشور اروپایی ملاقات کرد. مرد جوان مهمان را به اتاق خواب خود برد تا بتواند با مجموعه ای شگفت انگیز از کفش های مدل قبل از اینکه بتواند آخرین قطعه مفقود شده را از چمدان بکشد ، به خود ببالد. دختران برای فرار از محل زندگی فتیشیست سر خود را عجله نکردند ، برعکس ، آنها شروع به معاشقه با او و معاشقه کردند و پیشنهاد دادند که یک فتیش فراموش نشدنی را در پای او ترتیب دهید. حرکت نبوغ طراحان برازنده توسط بلندگو طاغوت ، که دائماً به پاهای خود خیره شده بود ، دلسرد شد و با دست او نقطه علی را مشت کرد. آقا به آرامی ماریکا هاز و لیلا بلک را روی تخت در هر دو طرف او قرار دادند ، پاهای برش خورده را در دستان خود پیچید ، پاهای خود را روی خروسش تاشو کرد و قبل از رفتن به بدن لعنتی دو باله ، درباره زندگی با آنها صحبت کرد. خانمهای جوان با اشتیاق به سخنان رؤیایی داوطلبانه عکس کون وکس خارجی گوش می دادند ، با غلبه بر فشارهایی که بر آنها فشار وارد می کرد ، لبخند بدخواهانه ای زدند و به چشمانشان لکه زدند و خواستند سریع لحظه مناسب را برای شروع نوازش های اولیه بکشند.