Blonde Floy عصبانی است که رئیس می گوید او یک موش خاکستری است که فقط می تواند کاردستی را انجام دهد ، اسناد را کپی کند و از جمع توده خاکستری جدا نشود. دخترک به قدری عصبانی است که رئیس او را وادار به کار در همه سوراخ ها می کند و سپس به دلیل خجالت به سفرهای شغلی می رود زیرا در آنجا کارفرمایانی با دبیران مگا شیک خود وجود دارند که علاوه بر آن Floye تعلق ندارد. عروسک در مطب ماند ، عصبانیتش ترکید ، لب هایش از شدت عصبانیت لرزید و رعد و برق در چشمانش چشمک زد ، بهتر است هیچ دختری به دست دختر داغ بیفتد ، خودش متوجه شود ، بعد خودش درب دفتر را می بندد ، تلفن را خاموش می کند و فکر می کند چگونه نابود شود اسطوره فروتنی او در یک مقطع ، زن خجالتی به یک جانور شیطانی تبدیل می شود ، یک فاحشه ، که در آن شهوت با فتیشیسم مخلوط می شود. از مخفی کاری مخفی میز Floy ، لباس زیرزمینی وابسته به عشق شهوانی را که او و سرآشپز خود را برای سفر به مجمع الجزایر جزیره تهیه کرده اند ، از بین می برد ، از لباس رسمی دفتر خود خلاص می شود ، برای دلخوری از سفره صعود می کند. ماوس به یک زن خیره کننده و درخشان تبدیل می شود که از عكس كير و كوس سود زیادی برخوردار است - سینه های باشکوه با نوک سینه های زیبا ، الاغ عمیق بین باسن های الاستیک ، باور نکردنی ، ولوهای مرطوب شیرین بین پاهای باریک.