یک معلم موسیقی جوان چقدر با صدای بلند می تواند از یک شور و شوق شیرین فریاد بکشد! او تردیدی نداشت که در این کودک فروتن و همیشه لباس پوشیده ، آنقدر شهوت غیرقابل تحمل وجود دارد و چقدر خشونت آمیز و بدون ردی از آن می تواند برای مردی که آن را داشت ، باقی بماند. همه چیز ساده شروع شد: درس بعدی ، کسالت و دشمنی با یادداشت ها ، اما او به طور اتفاقی با دستش سینه های او را لمس کرد. چشمان او برای دیدن بود: آنها خشمگین و مضطرب بودند ، و دومی بسیار بیشتر بود. او قبلاً دانش آموز سال سوم باتجربه ای بود که می دانست بعد چه باید بکند ، به طوری که دستان قوی و آموزش دیده اش به راحتی بر روی بچه های اغوا کننده الاستیک یک جوجه جذاب استراحت می کرد و او دیگر نمی توانست در برابر صدای درونی آرزو مقاومت کند. لباس با سرعت باورنکردنی به حاشیه پرواز کرد و حالا زن آرام و معتدل که از کسی شرمنده نیست ، چمدان های طولانی بخش خود را داغ می کند. با بلع عمیق تر ، او از یک سر بزرگ پیاز لذت می برد ، انگشتانش را با انگشتان بازیگوش به بیضه های خود می نشاند. مرد فهمید که اکنون می توانید او را بی نهایت بیخود کنید ، الاغ خود را به پشت خود بکشید و عکس متحرک ساک زدن کیر با یادداشت های دلخراش او را به سمت میز خم کنید ، شروع به فشار دادن دیک فولادی گران قیمت خود به سختی در عطر و طعم فعلی شما کرد.