در حین تخمک گذاری ، عزیزم بیلی شروع به قلدری پسر جوان خود ، مارتین می کند ، گویی او در حالت نیمه هوشیاری قرار دارد و مغز او قادر است بدن خود را مجبور به لعنتی کند. این زن مانند یک خون آشام است ، که بدن خود را با مایع منی تغذیه می کند ، اما هنوز نتوانسته است جنس کریسالیس را گسترش دهد. و حالا این موجود زیبا به اتاق پسربچه اش فرا می گیرد در حالی که والدینش به تماشای زامبی ها او را اغوا می کنند و برای مارتین غیرممکن است که نزدیکی را در این شرایط انکار کند. در ابتدای تخمک گذاری ، سینه های بزرگ بیلی از خون پر شده و حداقل در اندازه بزرگ می شوند ، نوک سینه ها متورم می شوند و حساسیت بالایی به خود می گیرند ، واژن از آب چسبناک پر می شود ، گویی سیل به نسبت های جهانی در بدن آغاز شده است. بیلی در حال مکیدن دیک است ، او به آن عادت نکرده است ، اما مارتین حریص فرصتی را برای لیسیدن گربه خود و بو کردن مقعد زیبا در اعماق زرق و برق دار محبوبش از دست نمی دهد ، زیرا محبوب 69 69 جایگزین مقدمه می شود. نزدیکی همیشه به شرکاء در ارتفاع مناسب است ، آنها هوا را در اتاق خوابگاه با نفس زمستانی خود گرم می کنند ، اشک را با بلوک های بتونی دیوارها و جریان اسپرم از عكس كير وكون آلت تناسلی به رحم ناله می کنند ...