برادران ماریو شجاعانه برای نجات شاهزاده خانم ربوده شده تلاش کردند. پسران با طوفان ، لوله ها را چرخانده و ارواح شیطانی را از بین بردند و به اژدها با صدای بلند که قرار بود دختری شلوغ را بخوراند ، کافهایی به دست آورد. قهرمانان نجیب می خواستند شاهزاده خانم را حل كنند و دستهای شكننده او را از زنجیره فلزی آزاد كنند ، اما پس از آن شخص خون سلطنتی شروع به بیان خود با واژگان كرد ، كه اشرافی عادت نداشت. برادران به هم نگاه می کردند ، جزوات را در لباس های رنگارنگ و سرگرم کننده خود باز می کردند ، سپس لاهورا کثیف را در دو چمدان لعنتی می کردند. عوضی در سیاه چال ، ناله و ناله کرد ، عکسهای کیر توکون در حالی که دو عضو ، شبیه پاهای قارچ غول پیکر ، مهبل وی را خالی کردند.