خدمتکار جدیدی به نام کری در خانه یک وراث دار انگلیسی ظاهر می شود. دختری با زیبایی بی سابقه ، سکسوالیته خیره کننده و جذابیت بیگانه ، او قوانینی را که اشراف برای خادمین برقرار کرده بود ، نادیده گرفت. به جای پیش بند ساده ، ملات شلوار ، یک پیراهن بزرگ و گردنبند بزرگ را که بر سینه های گوشتی او تأکید می کرد ، دامن های کوتاه و صندل های با پاشنه های واضح به هیچ وجه مطابقت نداشت با یک زن با احترام و احترام به نفس خود ترجیح دهد و ترجیح می دهد مانند یک قلاب کوچک حومه ای باشد. یک مرد برجسته بی سر و صدا در حال خواندن کتاب بود ، هنگامی که یک سبزه کوتاه مو وارد کتابخانه شد ، پاشنه های خود را در کف پارکت چسباند و آرامش استاد را برهم زد ، به پادشاه بی شرمان نگاه کرد ، که در خیال های ناپسند در فکر گم شده بود. "جهنم ، چه الاغی! باید زودتر لعنتی!" او با احترام در صندلی صلیب انگلیسی فکر کرد ، پایش را با پای پیاده حرکت می کند ، به اعضای در حال رشد فضا می دهد - و چه چشم های بی نظیری ، چیزی مرموز و مبتذل در آنها. نه کوس کیر متحرک ، تلیسه مجبور است گرم است ، زیرا بیهوده نیست که او برای مبالغ هنگفت پول جارو می زند. "