بوبی با شکم خیار پس از کار در انتظار کار همسر موریل است ، تقریباً نیمه شب است و شلخته هنوز هم از بین رفته است ، پاسخگوی تماس نیست ، بنابراین نوکر باید عصبی دکمه های کنترل از راه دور را فشار داده و منتظر شلخته باشد. خانم جوان با پاشنه بلند به خانه نمی رود ، با گل و یک قوطی آبجو در دستان خود ، بوسه ای در سر و یک سر سنگین که روی بالش استراحت می کند. او از این وحشت شوکه شد که یک سبزه بلند با پاهای زیبا ، در بالا با جوراب های شهوانی ، با لباس قرمز که در جایی با معشوقش مشتعل شده بود ، شروع به نشت آن برای کشف حقیقت کرد. باقیمانده آبجو از یک قوطی عجله گالری کیر وکس ، نوک رفتار بی ادب را نشان می دهد ، اعتراف می کند که او حتی اگر آنها خواسته اند آن را به کسی نداده است. بابی وقتی دیوانه است می خواهد به یک دختر شیطنت آموخت و در عین حال سکس مقعدی مورد نظر را بدست آورد ، بنابراین به راحتی موریل را با سرطان خم می کند ، درب پشت را لیس می زند ، اجازه می دهد تا خروس سوت های خود را بخورد و سپس درگیر آزادی شود. صبح ، الاغ توالت تاخیری آتش را شروع می کند ، گویی کسی فلفل شیلی را در آنجا قرار داده است و مایع منی باقیمانده بدن را هنگام عمل دفع مدفوع ترک می کند ، زیرا مایع منی بعد از پر کردن خر بیرون نمی آید.