بنابراین همیشه - در جالب ترین مکان! آن شخص تماس گرفت ، و فردا او برای رفتن به خدمت سربازی دور و طولانی خواهد رفت. وی مطمئناً بسیار ناراحت است و حضور دختر بلوند در کنار او مطمئنا اندکی او را غمناک می کند ، اما او همچنین فکر می کند که چنین کودکی لوکس ، با وجود اعتقاداتش ، بعید به نظر می رسد از طرف ارتش مورد استقبال قرار بگیرد: چنین هلو جذاب که می خواهد امتحان کند. اما پس از آن تصمیم می گیرد تا همه چیز و چگونگی جدایی خود را قبل از خدمت تف کند. آب نبات او نیز برای کمک به او در این زمینه آماده است و آنها ، با انداختن لباسهای منحرف ، در یک توپ لذت بخش بافته می شوند. او شکاف صورتی مخملی خود را لیس می کند که انگار می خواهد طعم گربه مایع معطر خود را برای همیشه به یاد آورد. و او با چنان عصبانیت او را می خورد که به عکس کوس و کون وکیر نظر می رسد آخرین مرد روی زمین است. سپس با فشار آوردن به پشت ، او را به زور در یك بیدمشك داغ در معرض نور قرار می دهد و بی وقفه یك شلخته را می لرزد ، با تحسین هیجان زده فکر می كند كه به زودی چیز دیگری به پایان خواهد رسید. فاحشه راضی که با آمادگی فریاد می زند ، بر روی دیک خستگی ناپذیرش نشسته ، التماس می کند که کاملاً لعنتی شود ، اما در جایی ، در اعماق افکار ناامید کننده ، ایده هایی از قبل به دست می آید که با آنها گرم می شود تا در روزهای سرد انتظار باریک شود ...