صبح آفتابی روشن برای دو پسر عموی میا و آدریا قبل از طلوع آفتاب آغاز شد که والدین آنها از خانه خارج شدند. فقط کلاهبرداران در یک خانه اسراف با چشم اندازهای خیرهکننده از یک شهر کوهستانی کنار هم قرار گرفتند ، هر دو ناگهان در تختخواب خود احساس نوعی سردی کردند و شیاطین لعنتی برای غلبه بر تنهایی به کمک دیوانگی لزبین استفاده کردند. گرم شدن اصطکاک بدن و منتظر طلوع آفتاب در زینت آن ، بستگان به سمت استخر حرکت کردند ، جایی که یک رابطه جسمی بی شرمانه دیگر روی تخت آفتابی اتفاق افتاد. مرغهای برنزه شده از هم جدا شده بودند: میا منفعل روی باسن دراز کشیده و باسن خود را باز ، فعال ، بیش از حد مضطرب کرد که عدریه را در تهاجمی ، سوار بر انگشتان بلند ، انگشتان بلند در اعماق پسر عمویش سوار کرد. در هنگام استمناء ، کودک دراز کشیده به پرستار کمک می کند تا کلیه های کلیوی خود را تحریک کند زیرا انگشتانش داخل کدو تنبل می شوند. لزبین شکنجه شده راز واژن را از انگشتانش خیلی اروتیک می کند ، با حرص و طمع مخاطی چسبناک را با طعم آبدار قورت می دهد و وعده غذایی باقیمانده را در گلو خود می آورد. میا که کاملاً لعنتی است ، وقتی میکرو شوکهای ارگاسم رخ می دهد ، زمزمه وحشی می کند و هنگامی که کاملاً بی روح است ، عکس کیر کوس کون غرق می شود و سهواً زوزه می زند.