یک خانم بالغ ، مارگوت سالیوان ، فکر می کرد که سرنوشت به او این فرصت را می دهد تا هر چیزی را که در زندگی قبلی اصلاح نشده بود ، ترمیم کند. او یک جگوار جدید برای خود خرید ، یک مرد خوش تیپ را در خود جای داد و او را برای ملاقات به خانه خود دعوت کرد و پس از آن سوگند عمیقی در رختخواب خود گرفت. كوچك منتظر سخت بود ، به آرامی شراب غنی شده را می نوشید ، می نوشید ، بیشتر و ناامن می شد. این مرد در آخرین لحظه از ملاقات خودداری کرد و زن را مجبور به نوشیدن مست با غم و نوشیدنی مستی در هر سنی کرد که شکارچی شد. پیشاهنگ بلافاصله می خواست ماجراجویی را بر روی الاغ سرسبز و سیلیکون خود پیدا کند! او به اتاق پسرش آمد و به او پیشنهاد بازی در "بطری" آرزوها را داد که جو می دانست مادرش مست است و از هر درخواست وی امتناع نمی کند ، بنابراین او از او خواست که ابتدا ماشین لوکس خود را سوار کند. با این حال ، این زمانی است که خوشبختی از جوان دور شد. گردن همیشه به سمت مادر خود نشان می داد و مارگوت سالیوان شرمنده نبود که از او بخواهد کارهای وحشتناکی انجام دهد. همه با بوسه ای عکس کیر وکون وکس روی گونه شروع شد ، سپس لبهایی وجود داشت ، سپس آن مرد مجبور شد سینه مادرش را حس کند ، انگشتانش را با کلیتش نوازش کند. با بی احتیاطی به اوضاع نزدیک شد که هیچ کس نتوانست جلوی آن را بگیرد. عضو پسر قوی تر شد ، تمایل شدید وجود داشت که مادر خود را بین غلتک ها بچرخانیم ، به اصطلاح ، بگوید ، در محلی که او یک بار خزنده به جلو بود ، خزنده کند.